- محمدامین سفیدیان
- وبلاگ
- 3 Comments
در این محتوا میخواهیم به طور خلاصه داستان شکل گیری مپوا را بیان کنیم.
روزگار دانشجویی، روزگار عجیبیِ
روزگار دانشجویی روزگار عجیبیِ و عجیبترش فضای دانشگاههای دههی هشتاد بود که بعد از شکستن شاخ غولی به اسم کنکور اونم تو رشتهی ریاضی حس میکردی. از جهنم مدرسه داری وارد دانشگاهی میشی که آخر آرزوهای خیلی از جوونای هم نسل ما هم بود.
روزگار دانشجویی روزگار عجیبیِ، جوری که انگار رو لب تیغی راه میری که یه ورش کامیابیِ و یه ورش سرشکستگی. حالا تصور کنین دانشگاه پلی تکنیک باشه و رشتهات هم مکانیک باشه و دانشجوی تحصیلات تکمیلی این دانشگاه هم باشی. دور و برت هم همه از نظر خودت و خیلیها یه جورایی بهترین خودشون و رشته شون باشن. خلاصه نگم براتون که چه حس افتخاری داری از بودن اینهمه سرمایه اکتشاف نشده و نگم براتون از آرمانهای ذهن بلندپرواز که تو این شرایط چه چیزها که به فکر خطور نمیکنه. هزار امید و آرزو، هزار ایدهآل محقق نشده و هزار احترام و فرش قرمزی که در انتظار بودیم که برامون پهن کنن اما نشد که نشد.
راههای پیش رو
اول اینکه مثل اکثریت غالب هم دوره ای هامون سودای رفتن داشته باشیم و شب و روزمون بشه آیلتس، تافل، جی آر ای، اپلای ابراود و…
دوم، از همه جا باخته و ناامید بشینیم یه گوشه ای و به زمین و زمان فحش بدیم و طلبهامون از در و دیوار یا راههایی که نباید وصول کنیم.
اما راه سومی که میتونستیم بسازیم این بود که با اتکا به خودمون و خدای خودمون و با عزمی راسخ تلاش کنیم تا از این شرایط در بیایم. ما هم راه سوم رو انتخاب کردیم و این شد که سال 1389 آزمایشگاه تستهای غیر مخرب (NDT ) دانشکده مهندسی مکانیک دانشگاه امیرکبیر شد میعادگاه هفت هشت ده نفر از دانشجوهای در شرف فارغ التحصیلی که هر هفته و گهگاه هفتهای چند جلسه دور هم مینشستیم و از نشده ها، شدنیها و گره های باز نشده صنعت صحبت میکردیم، مساله هایی که فکر می کردیم به دست ما حل میشه،
بگذریم که خیلی خوش خیال بودیم…
بگذریم که چی فکر می کردیم و چی شد…
بگذریم که تو خیلی چیزا تفاوت از زمین تا آسمان است…
بگذریم که یه لشکر بودیم و یه گروهان موندیم…
موندن، سوختن و ساختن !
انقدر موندیم و فکر کردیم و ساختیم و گشتیم و دور خودمون چرخیدیم تا بالاخره یه روزی تو تابستون سال 1391 تصمیم گرفتیم با پول پس اندازی که بچه ها داشتند دفتری اجاره کنیم. دفتری که بشه پاتوق جدیدمون؛ اتفاقا همینطور هم شد و ما این دفتر رو تونستیم اجاره کنیم. البته باید بگم که راستش رو بخواین اوایل فکر میکردیم همون روزای اول که نشه نهایتا تا دو سه ماه آینده پروژههای میلیاردی ملی رو با سلام و صلوات میدن به این تیم جوون پر از دکتر و مهندس. اما یه مدت که گذشت فهمیدیم نه بابا یکم ما خوشبین بودیم! فقط یکم!
راه رفتنی رو باید رفت
اما دیگه راهی بود که رفتنی بود و باید می رفتیم و البته که واقعا هم رفتیم. خلاصه دو سال دور خودمون چرخیدیم و کلی جلسه رفتیم؛ بخشی از زمانمون رو کار اداری می گرفت، یک بخشی هم تهیه کردن کلی پروپوزال و طرح برای این و اون. همه کارهم میگفتیم می تونیم انجام بدیم! و بعد از دو سال، یعنی در سال 1393، تونستیم شرکت خودمون رو به ثبت برسونیم که اسمش رو گذاشتیم مهندس پایش وضعیت امیرکبیر (مپوا).
شرکتمون شد زندگیمون
گذشت و گذشت تا یه روز به خودمون اومدیم دیدیم مپوا شده همه زندگیمون! همه دلخوشیمون! توی این مدت خیلی اتفاق افتاد، خیلی از دوستانمون رفتن و ازمون جدا شدند، خیلیها الان اون سر دنیان. خیلی ها همین بیخِ گوشمون تو یکی از این شرکتهای اسم و رسم دار.
اما عدهای از اون ما هنوز موندیم که با یه اسم جدید بشناسنمون و اونم مپواست. مپوایی که وجه تسمیهاش شباهت داشتن به مپناست. اما یواشکی که بگم تو فکر و ذهن همه ما آینده ای که برای این خونواده کوچیکمون میبینیم خیلی فراتر از این حرفاست.
چشم انداز و هدف مپوا
ما مپوا رو ساختیم که اول از همه خودمون توش حالمون خوب باشه و بعد هم اینکه یه سری جوون که هم فکر و هم بینش با خودمون هستن بیان و گوشه گوشه این باغچه رو آباد کنن که یه روز بشه گلستون؛ که یه روز بشه الگوی خیلیها که می گفتن نمیشه یا نمیتونیم، که میگفتن بدون پول نمیشه، که می گفتن بدون رابطه و رشوه و اینا غیرممکنِ. حال بعد از گذشت این همه مدت و پشت سر گذاشتن سختیها ما در مپوا موندیم و اتفاقا هم حالمون خوبه و دوست داریم اونایی که به ما اضافه میشن هم حالشون خوب باشه و حالمون رو بهتر کنن.
مپوا یه اسم نیست، یه نگاهِ، یه بینش و نگرشِ برای ساختن روزهایی که آرزوش رو داشتیم برامون بسازن، اما وقتی مطمئن شدیم کسی نمیسازه خودمون داریم میسازیمش با هم با همدلی و با دوستای همدل مپوایی مون که بیشتر از خودمون به فکر این خونواده صمیمی هستن. و ما کنارشون خیالمون راحتِ.
با همه این حرفا در نهایت امیدواریم بتونیم نقشی هر چند کوچک، در پیشرفت و توسعه صنعتی که در اون هستیم رو داشته باشیم.
نظر شما درباره این مطلب چیست؟
از ۱ تا ۵ ستاره به ما امتیاز بدید.
میانگین رتبه / 5. تعداد امتیازات کاربران:
امتیازی داده نشده، اولین نفری باشید که ثبت امتیاز میکنید